سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یار وفا دار

برای بوییدن یک گل  برای شنیدن یک صدا و برای خواندن یک شعر چقدر تنها ماندم!!!

 

دارم از غمت میمیرم تو کجایی که ببینی

نمیبینی نمیبینی دیگه هیچ وقت نمیبینی

نگاه ودستای سردم ونفسهام

دیگه من هم نمیبینم

تو واون چشمای نازت ونفسهات

حتی تو خواب نمیبینم

رفتی وتنهام گذاشتی

چه قرارهایی که با هم نمیزاشتیم

تو چرا تنهام گذاشتی مگه ما قرار نذاشتیم که بمونیم واسه ی هم؟

تو نذاشتی نگذاشتی

آره من شکسته قلبم

آره من خسته وسردم

آخه از غمت شکستم

من واست آرزوها داشتمو افسوس

یکی شم بر نداشتم

مگه من چی کم گذاشتم که تو اینطور از من ودلم گذشتی

چرا رفتی چرا رفتی مگه من چی کم گذاشتم

از منو آرزوهای من گذشتی

با همه خوبی که داشتی عاقبت تنهام گذاشتی

پا گذاشتی رو تموم آرزوهام

   

از من ودلم گذشتی

یک عمر تو را به هر کجایی بردم


 هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم


 حالا تو بمان و قصه ات راحت باش


 از بس نرسیدم به تو آخر مردم  

در این دنیا تنها شدم ...


? نویسنده: وفا

نوشته های دیگران
منوى اصلى
آرشیو یادداشت ها
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
خبرنامه ی وبلاگ