یار وفا دار
عصر اون روز زیر بارون و به من برگردون
خاطرات لب ایوون و بهم برگردون
توی فال افتاده بود عاشقمی یادت می یاد
فال راست تو فنجون و بهم برگردون
من می خوام با تو باشم فرقی نداره چه جوری
تو بمون با این کارت جون و بهم برگردون
با نگات باز بیا آتیش بسوزون توی دلم
برق اون چشمای مجنون و بهم برگردون
حرف و قولات چی می شه یعنی فراموشش کنم
پس تو هم حرفای خوبم رو بهم بر گردون
من می خوام برم به یه جزیره به یه جای دور
اجازم دست تو اونو بهم برگردون
عصر اون روز زیره بارون و بهم برگردون
? نویسنده: وفا