یار وفا دار
محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردی
گفته بودی با منی حتی اگه نباشم
کلاغ خبر میاره شبو با کی سر کردی
تو دوسم نداشتی این از چشمات می بارید
نمی دونم شعرامو واسه چی از بر کردی
از هر جا می گذشتی گل به پاهات می ریختم
تو به جاش تو قلبم هزار تا خنجر کردی
عزیز بودی فراوون زجرم دادی چه اسون
وجودتو با زجر واسم عزیزتر کردی
به یادت نمونده تو اون غروب پاییز
پیش هزار تا شاهد دستم انگشتر کردی؟
چه روزایی که شونه ام پناه اشکات شد
رو زانوهای خستم خستگی رو در کردی
انگار خوشی نمی خواست من مزه شو بفهمم
یه روز که گل می دادم نداده پرپر کردی
چیزی نبود تا اون روز اروم بودیم و خوشبخت
تمام این کارا رو اون روز اخر کردی
پس نذرامون چی میشه ؟حتما به یادت نیست
واسه ضریح اقا نذر کبوتر کردی
حق با تو بود من کجا تو کجا و تقدیر
میوه ی خوشبختی رو همیشه نوبر کردی
من کهچیزی نگفتم که دلت گرفته
این اولین باره که تو با من قهر کردی
همون کلاغه میگفت یه جا تو رو دیده
انگشترو تو دست یه کس بهتر کردی
من که پسش ندادم دادم به همسایه تون
گفتم دیگه درست نیست تو منو ترک کردی
یه چیزی می نویسم خدا منو ببخشه
اگه یه وقت بهم خورد منتظرم برگردی!!!!
? نویسنده: وفا