یار وفا دار
فرهب عشق بسوزد که چنین خارم کرد
بلبلی آزاد بودم عشق گرفتارم کرد.....
زهر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد
چنین سنگین می رود این مرده از بین آرزو دارد....
- ای کاش خدا مارو خسته از هم نکنه
خدا تنهای رو نصیب آدم نکنه .........
نمی میره هرکی دلش زنده به عشق
خدا سایه بهرام از سر من کم نکنه.........
- کار ما عشق است وما را بهر آن آورداند
هر کسی را بهر کاری در جهان آورداند
این همه افسانه کز فرهاد و مجنون ساخته اند
شرح حال ماست که یک به یک بر زبان آورده اند...
? نویسنده: وفا